نصفه شب از خواب پريدم ..... يه " هزار پا " داشت روي سينم به صورت کاملا پريوديک با
فرکانس ثابتي حرکت ميکرد ،
... من و ميگي .....!!!! بلللللللند شدم رو هوا با يه حرکت فيليپيني همينجور که داشتم دور
خودم مي پيچيدمو به لباسام چنگ مينداختم در اتاقو وا کردم پريدم تو هال ، ( يعني تو
اون لحظه اگه لينچان و جت لي و جکي چان با هم ميريختن سرم ، ازم کتک ميخوردن ،
اصن کنترلمو کاملا از دست داده بودم ) .
يه هاله ي ضعيفي از نور تو يه قسمتي از هال افتاده بود ، مثه يوز پلنگ خودمو رسوندم
اونجا ديدم يه چيزي چسبيده به شلوارم ، مارو ميگييييييي؟؟؟
با تمام قدرت با کف دست با پشت دست با مشت با آرنج همينجوري داشتم ميکوبيدم
به پام ، حالا منه بد بخت هم دستم درد گرفته بود هم پام ، ازون طرفم داشتم زهره ترک
ميشدم ، فکر ميکردم اين پاهاش گير کرده تو شلوارم واسه همين کنده نميشه ، آقا
دورخيز کردم با پا رفتم تو ديوار تا له بشه ، دو سه تا غلتم روي زمين زدم تا کاملا پرس
بشه ، يعني حرکاتي کردم که يه گونگ فو کار حرفه اي از انجامش عاجزه ، بعد از اينکه
خودمو آش و لاش کردمو دهن دستو پام سرويس شد پريدم چراغو روشن کردم که ديدم
بدبخت پرس شده ( بازم چشام خوب نميديد )
عينکمو زدم ديدم اههههههههه اينکه هزار پا نيست........ مارک " آديداس " بود که روي
شلوارم دوخته شده بود ، تا چند روز بعدش دست و پام درد ميکرد
نظرات شما عزیزان: